رابطه پویا بین بازار سهام و اقتصاد کلان در سطح بخش: شواهدی از بازار سهام چینی و ایالات متحده

ساخت وبلاگ

به عنوان مهمترین مؤلفه بازار سرمایه ، بازار سهام همیشه به عنوان "فشارسنج" اقتصاد کلان در نظر گرفته شده است. با این حال ، بسیاری از محققان دریافتند که بورس سهام همیشه در پیشرو نیست ، به خصوص برای بازارهای نوظهور ، و نقش اصلی شاخص های بخش های مختلف نیز برای بخش های مربوطه متفاوت است. از منظر مقایسه بین بازار بالغ و بازار در حال ظهور در سطح بخش ، این مقاله از روش مطلوب حرارتی برای بررسی روابط پویا سرب بین شاخص های بخش سهام و متغیرهای کلان اقتصادی برای ایالات متحده و چین استفاده می کند. نتایج نشان می دهد که ، برای بازار سهام ایالات متحده ، سه شاخص بخش از جمله مصرف ، صنعت و املاک و مستغلات از سال 2013 رهبری متغیرهای کلان اقتصادی را بر عهده داشته است. برای بورس اوراق بهادار چین ، روابط سرب-LAG برای این بخش ها متفاوت است. شاخص بخش املاک و مستغلات و شاخص بخش صنعت از سال 2010 رهبری متغیرهای کلان اقتصادی مربوطه را بر عهده داشته و رابطه سرب بین شاخص بخش مصرف و کل فروش خرده فروشی همیشه مثبت یا منفی نیست ، به این معنی که شاخص بخش مصرفهمیشه کل فروش خرده فروشی را هدایت نمی کند. نتایج تجربی تأیید می کند که "عملکرد فشارسنج" بازار سهام نابالغ هنوز ضعف و آسانتر است که توسط عواملی مانند احساسات غیر منطقی بازار غیرفعال شود.

1. معرفی

از آنجا که شوپتر [1] نقش بازار مالی را در ارتقاء بهره وری و رشد اقتصادی پیشنهاد کرد ، تعداد زیادی از آثار سعی در مطالعه رابطه علّی بین بازار مالی و توسعه کلان اقتصادی دارند. به خوبی شناخته شده است که بازار مالی نقش مهمی در تخصیص منابع و مدیریت ریسک برای یک سیستم اقتصادی دارد. از آنجا که بازار مالی حاوی بسیاری از زیر مجموعه ها است و یافتن یک پروکسی واحد برای اندازه گیری کل بازار مالی دشوار است ، بیشتر دانشمندان فقط روی یک بخش تمرکز می کنند. از نظر رابطه با اقتصاد کلان ، بورس سهام زیرمجموعه ای است که اقتصاددانان به آن علاقه مند هستند. به عنوان مثال ، Atje و Jovanovich [2] ، Abugri [3] ، و Bahmani-Oskoose و Saha [4] دریافتند که جنبشبازار سهام از نزدیک با اقتصاد واقعی ارتباط دارد. در همین حال ، بسیاری از موارد عملی نیز نشانگر فروش بورس و اقتصاد کلان است. به عنوان مثال ، شیوع بحران وام مسکن در سال 2008 به سرعت منجر به رکود اقتصادی واقعی شد. با توجه به این مشاهدات ، برخی از مطالعات قبلی نقش نوسانات بازار سهام را در پیش بینی اقتصاد کلان [5-7] بررسی کرده اند ، اما بیشتر آنها روی بازار سهام ایالات متحده و اقتصاد کلان متمرکز شده اند [8-10]. همچنین شایان ذکر است که بازار سهام کشورهای در حال توسعه برای مدت طولانی از جهت رشد اقتصادی منحرف شده است. به ویژه ، بازارهای مالی چین ، به عنوان بزرگترین بازار در حال ظهور در جهان ، طی دهه های گذشته به سرعت در حال افزایش است ، اما موارد واقعی همچنین نشان می دهد که در طی این سالها نوسانات بزرگی در بازارها وجود دارد. به عنوان مثال ، شاخص SSEC از 5955 امتیاز در اکتبر 2007 به 1800 امتیاز در اکتبر 2008 کاهش یافت در حالی که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی چین در همان زمان حدود 9 درصد باقی مانده است. اگرچه برخی از ادبیات همچنین رابطه بین بورس سهام چین و اقتصاد کلان را مورد بررسی قرار داده اند [11 ، 12] ، مطالعات اندکی در تجزیه و تحلیل کشور در کشور ، به ویژه مقایسه چین و ایالات متحده متمرکز شده است. همچنین ، بسیاری از محققان فقط از شاخص های کامپوزیت بازار مانند S& P 500 ، DAX و SSEC [13-15] برای تجزیه و تحلیل ارتباط بین بازده سهام و متغیرهای کلان اقتصادی استفاده می کنند ، اما این واقعیت را نادیده می گیرند که تأثیر شوک قیمت سهام ممکن است در صنایع مختلف متفاوت باشد. در مورد روشهای انتخاب شده ، بیشترین رویکردهای متداول مدل های اقتصاد سنجی معمولی ، مانند آزمون علیت گرنجر ، مدل ادغام ،

و مدل اتورگرایی بردار [16-18]. این مدلها معمولاً نمی توانند تغییرات پویا همبستگی بین دو سری زمانی را ضبط کنند ، بنابراین در بررسی روابط پیچیده غیرخطی بین بورس و نوسان کلان اقتصادی ناکام هستند.

بنابراین ، انگیزه این مقاله بررسی این است که بازار سهام چین تا چه اندازه می تواند به فشار سنج اقتصاد کلان تبدیل شود و تفاوت های بازار بالغ مانند ایالات متحده آمریکا چیست. با ترکیب با تجزیه و تحلیل سرب ، این مقاله از دیدگاه نامتقارن بخش برای بررسی رابطه پویا بین بازار سهام و متغیرهای کلان اقتصادی در ایالات متحده و چین استفاده می کند و بیشتر برای تجزیه و تحلیل مشکلات فعلی بازار سهام چین ارائه می دهد. ما از سه طریق به ادبیات موجود کمک می کنیم. اول ، ما یک روش غیر پارامتری جدید را برای مطالعه رابطه پویا سرب بین بورس و اقتصاد کلان اتخاذ می کنیم ، در حالی که ادبیات قبلی روش خود را به مدلهای اقتصاد سنجی کلاسیک محدود می کرد. دوم ، ما بر چگونگی پاسخ شاخص های کلان اقتصادی در بخش های مختلف به شاخص های سهام مربوطه تمرکز می کنیم ، در حالی که بدنه زیادی از مطالعات در حال بررسی ارتباط بین بازار سهام بین متغیرهای کلان اقتصادی از دیدگاه جامع تر است. سوم ، ما یک تحلیل مقایسه ای از رابطه بین بازار سهام و اقتصاد کلان انجام می دهیم و بررسی می کنیم که آیا نقش اصلی شاخص های بخش در ایالات متحده و چین متفاوت است ، در حالی که بیشتر مطالعات قبلی محدود به یک کشور واحد است.

بخش های باقیمانده این مقاله به شرح زیر سازماندهی شده است: ادبیات مرتبط در بخش 2 بررسی شده است. بخش 3 روش ها و داده های مورد استفاده در این مقاله را معرفی می کند. بخش 4 نتایج به دست آمده در تحقیقات ما را نشان می دهد و توضیح می دهد. بخش 5 نتیجه گیری و بحث است.

2. بررسی ادبیات

از دیدگاه نظری ، نظریه قیمت گذاری داوری [19] ، که بازده دارایی را به عنوان یک عملکرد خطی از متغیرهای مختلف از جمله عوامل کلان اقتصادی ، به طور موثری دلیل عمومی روابط آنها را نشان می دهد. به عنوان مثال ، اصول کلان اقتصادی ممکن است از طریق تغییر فعالیت های اقتصادی ، نرخ بهره و هزینه های عمومی بر بازده سهام تأثیر بگذارد [20]. از این رو ، نوسانات قیمت سهام نیز بر عوامل اقتصادی کلان تأثیر دارد. مصرف کنندگان و شرکت ها ممکن است به دلیل افزایش قیمت سهام ، هزینه یا سرمایه گذاری خود را افزایش دهند ، بنابراین رشد اقتصاد کلان را ترویج می کنند. APT پایه و اساس انواع آثار پیگیری را ایجاد کرده است [21-23] که رابطه معنی داری بین بازده سهام و متغیرهای کلان اقتصادی را نشان می دهد. با این حال ، نتیجه گیری های حاصل از موارد واقعی و مطالعات تجربی نشان داده است که بورس سهام همیشه نمی تواند تمام اطلاعات موجود را در صورتی که سهام نوعی سوداگرانه باشد منعکس کند. خرید یا فروش غیر منطقی سرمایه گذاران باعث افزایش درجه انحراف بازار می شود و در نتیجه منجر به انحراف بیشتر از اقتصاد کلان می شود [24 ، 25]. در مقایسه با نظریه قیمت گذاری دارایی سنتی ، نظریه امور مالی رفتاری که فرض می کند سرمایه گذاران افراد عادی هستند که تحت تأثیر احساسات مانند بیش از حد ، غریزه گله و خود قرار می گیرند ، می توانند انحراف بین بورس و اقتصاد کلان را بهتر توضیح دهند [26]. بنابراین ، تغییرات قیمت سهام اساساً توسط متغیرهای کلان اقتصادی و عوامل احساسات انجام می شود. بر اساس تئوری های تأمین مالی رفتاری ، تعدادی از ادبیات اقدامات بسیاری از احساسات سرمایه گذار را بر اساس داده های نظرسنجی و داده های ثانویه تعیین کرده اند [27 ، 28]. به عنوان مثال ، شی و همکاران.[29] از روشهای استخراج متن برای استخراج احساسات سرمایه گذار از یک انجمن سهام استفاده کرد. یافته های آنها حاکی از آن است که شدت آلودگی احساسات در صنایع مختلف متفاوت است و یک محیط کلان اقتصادی رو به بالا باعث خوش بینی سرمایه گذار از بازار سهام می شود. بر خلاف مطالعات در مورد عوامل کلان اقتصادی که با کشورهای توسعه یافته مرتبط است ، ادبیات مربوط به رفتار سرمایه گذار بیشتر برای کشورهای نوظهور یافت می شود [30 ، 31]. این امکان وجود دارد زیرا کشورهای در حال توسعه معمولاً در جلوگیری از عدم اطمینان ، مردانگی ، فردگرایی و فاصله قدرت به طور متوسط نمرات بالاتری دارند ، به این معنی که احساسات سرمایه گذاران در این بازارها تأثیر قوی تری نسبت به بازارهای توسعه یافته دارند [32]. علاوه بر این ، Corredor و همکاران.

[33] در مورد تأثیر احساسات سرمایه گذار بر قیمت سهام در سه بازار در حال ظهور بررسی کرد و دریافت که احساسات سرمایه گذار نقش اساسی در تشکیل قیمت سهام در این بازارها دارد و تأثیر آن قوی تر از آن در سهام توسعه یافته است.< Pan> [33] تأثیر احساسات سرمایه گذار بر قیمت سهام در سه بازار نوظهور را مورد بررسی قرار داد و دریافت که احساسات سرمایه گذار نقش اساسی در تشکیل قیمت سهام در این بازارها دارد و تأثیر آن قوی تر از آن است که در بازارهای توسعه یافته است. 33]تأثیر احساسات سرمایه گذار بر قیمت سهام در سه بازار در حال ظهور را مورد بررسی قرار داد و دریافت که احساسات سرمایه گذار نقش مهمی در تشکیل قیمت سهام در این بازارها دارد و تأثیر آن قوی تر از آن است که در بورس های توسعه یافته است.

طی سالهای گذشته ، پیوندهای بین بازارهای مالی و اقتصاد کلان علاقه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. دیدگاه های مختلفی در مورد روابط آنها از دیدگاه های مختلف ارائه شده است. فرضیه بازار کارآمد (EMH) [34] فرض کرد که تمام اطلاعات موجود در قیمت سهام موجود است ، بنابراین اطلاعات گذشته مانند شاخص های کلان اقتصادی در پیش بینی قیمت سهام آینده قابل استفاده نیست. با این حال ، تعداد زیادی از مطالعات پیگیری بر اساس چارچوب APT شواهد تجربی برای نقش اقتصاد کلان در حرکات قیمت سهام ارائه می دهند. بیشتر آنها هدف از آن آشکار کردن رابطه علیت دو طرفه بین متغیرهای کلان اقتصادی و تغییر بازار سهام است ، در حالی که تعداد کمی از ادبیات رابطه سرب بین قیمت سهام و اقتصاد واقعی را نشان می دهد. کار پیشگام توسط فیشر و مرتون [35] این واقعیت را پیشنهاد کرد که بازار سهام می تواند یک شاخص اصلی برای محیط کلان اقتصادی باشد ، اما مطالعات دیگری مانند سهام و واتسون [36] بازار سهام را به عنوان یک شاخص عقب مانده دانست. از آنجا که نتیجه گیری های حاصل از تحقیقات قبلی مبهم است ، بسیاری از محققان روش های مختلفی را در مورد شاخص های مختلف اقتصادی اقتصادی یا فرکانس های مختلف داده برای مطالعه رابطه بین بازارهای سهام و اقتصاد کلان در کشورهای مختلف به کار گرفته اند. برای انتخاب شاخص های کلان اقتصادی ، متغیرهای مورد مطالعه ، عرضه پول را پوشش می دهند [37] ، تولید ناخالص داخلی [38] ، CPI و PPI [39] ، نرخ بهره [40] و رشد تولید صنعتی [41]. قابل توجه است که فقط یک زیر مجموعه کوچک از آثار روی شاخص های کلان اقتصادی بخش تمرکز می کنند. همچنین ، مطالعات مربوطه نیز در مورد فرکانس های مختلف داده اعمال می شود. به عنوان مثال ، Sadorsky [42] داده های روزانه و ماهانه را برای بررسی عوامل کلان اقتصادی فناوری ایالات متحده نوسانات شرطی قیمت سهام ایالات متحده گرفت و دریافت که نوسانات شرطی که توسط داده های سهام روزانه اندازه گیری می شود ، استحکام بیشتری را نسبت به نوسانات مشروط اندازه گیری شده توسط داده های ماهانه نشان می دهد.auzairy و همکاران.[43] تحقیقات مرتبط با داده های هفتگی را انجام داد و دریافت که متغیرهای کلان اقتصادی می توانند به طور قابل توجهی بر عملکرد بازار سهام تأثیر بگذارند. Nkoro و Uko [44] از داده های سالانه برای مطالعه توانایی شاخص های کلان اقتصادی پیش بینی بازده سهام استفاده کردند. همانطور که در بالا ذکر شد ، بیشتر مقالات در بازار سهام ایالات متحده و اقتصاد کلان مرکز مرکز هستند ، اما برخی از ادبیات نیز وجود دارد که رابطه بین تغییرات قیمت سهام و اقتصاد کلان را در G20 ، BRICS ، ASEAN-5 و سایر کشورها بررسی می کند [45-48].

فقط چند مطالعه تفاوت های کشور این رابطه را در مورد بازارهای ایالات متحده و چین بررسی می کند [49] ، و ادبیات کمی در مورد تفاوت های کشور در رابطه با سرب وجود دارد.

در حال حاضر ، هیچ اجماعی در مورد نتیجه گیری حاصل از ادبیات موجود وجود ندارد. یکی از دلایل تنوع روشهای تحقیق است. بیشتر روشهای اولیه آزمون علیت گرنجر را که شامل متغیرهای غیرقابل کنترل نمی شود ، برای مطالعه رابطه استاتیک بین بازارهای سهام و اقتصاد واقعی اتخاذ کردند [50]. بنابراین ، مدل های خطی مانند اتو و بردار وکتور بدون فرض درون زا یا اگزوژنیت متغیرها برای تجزیه و تحلیل همبستگی بین مجموعه ای از متغیرهای کلان اقتصادی و قیمت سهام پیشنهاد شده است ، اما این نمی تواند برای داده های غیر ایستگاه استفاده شود [51]. به دنبال تحقیقات قبلی ، توسعه تجزیه و تحلیل ادغام اجازه می دهد تا رگرسیون خطی با استفاده از سری زمانی غیر ایستگاه را انجام دهد و می تواند برای بررسی ارتباط طولانی مدت در بین متغیرها استفاده شود [52]. در همین حال ، مدل تصحیح خطای بردار قادر به بررسی علیت کوتاه مدت و همچنین فرآیند تنظیم به سمت تعادل بلند مدت است [53]. با این حال ، بسیاری از مطالعات خاطرنشان كردند كه محدودیت اصلی این مدلهای خطی كلاسیك این است كه آنها عادی بودن و همجنسگرایی را به داده های تحقیق دارند و در بازتاب روند پویا روابط ناكام می شوند [54]. آثار تجربی اخیر شروع به بررسی همبستگی پویا و وابستگی غیرخطی بین بازارهای مالی و سایر عوامل مرتبط می کنند. آرانگو و همکاران.[55] شواهدی از رابطه غیرخطی و معکوس بین قیمت سهم و نرخ بهره ارائه داد. SU [56] از آزمون های رتبه بندی غیر پارامتری و مدل تصحیح خطای آستانه برای بررسی رابطه غیرخطی طولانی مدت بین بازار سهام و بخش املاک و مستغلات کشورهای اروپای غربی استفاده کرد. Borjigin و همکاران.[57] از مدل های تست علیت گرنجر خطی و همچنین مدل های غیرخطی برای کشف روابط علی غیرخطی و پویا بین قیمت سهام و اقتصاد کلان استفاده کرد و دریافت که علیت گرنجر پویا غیرخطی بسیار قوی تر از علیت گرنجر خطی است.

به همین ترتیب ، تنها تعداد معدودی از ادبیات موجود ، تفاوتهای بخشی را در رابطه بین بازار سهام و اقتصاد کلان در نظر می گیرد. آیلوارد و گلن [58] پیوندهای بین متغیرهای کلان اقتصادی و قیمت سهام برای بازارهای توسعه یافته و در حال ظهور را آزمایش کردند و علیت قابل توجهی بین اصول کلان اقتصادی و قیمت سهام برای بازارهای توسعه یافته و در حال ظهور کشف کردند ، اما اهمیت این رابطه متفاوت است. هس [59] با استفاده از مدل VECM ، تأثیر شوک کلان اقتصادی بر شاخص های بخش مختلف را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. وی دریافت که بخش های مختلف نسبت به تغییرات کلان اقتصادی حساسیت متفاوتی دارند. یارتی [60] همبستگی بین رشد اقتصادی و بازده سهام در هیئت کشورهای در حال ظهور و پیشرفته را مورد بررسی قرار داد. نتایج حاکی از آن است که این همبستگی در کشورهای نوظهور ضعیف تر از کشورهای توسعه یافته است. با این حال ، ادبیات مورد مطالعه تفاوتهای بخشی از سهام و اقتصادی اقتصادی ، مبتنی بر روشهای اقتصادی کلاسیک است و معمولاً مجموعه ای از متغیرهای کلان اقتصادی را به جای شاخص های کلان اقتصادی خاص بخش انتخاب می کند ، که نمی توانند تغییرات پویا محیطی صنایع مختلف را ضبط کنند.

به طور خلاصه ، تحقیقات فوق در مورد ادبیات مربوطه حاکی از آن است که در آثار موجود شکاف وجود دارد. تعداد کمی از مطالعات بر بررسی رابطه بین شاخص های بخش و متغیرهای کلان اقتصادی ، به ویژه ساختار سرب بین قیمت سهام بخش و متغیرهای کلان اقتصادی مربوطه متمرکز شده است. لازم به ذکر است که بیشتر مطالعات موجود در مورد رابطه سرب-LAG بین بورس و اقتصاد کلان محدود به تجزیه و تحلیل مبتنی بر یک بازار است ، اما مطالعات مقایسه ای می تواند بینش اختلافات در سطح ملی را فراهم کند. علاوه بر این ، آثار با استفاده از روشهای غیر سنتی برای آزمایش این نوع روابط سرب ، هنوز کافی نیستند. به بهترین دانش ، هیچ یک از مطالعات از روش جدید غیر پارامتری ، مسیر بهینه حرارتی (بالا) ، برای آزمایش تکامل زمان پویا پیوند سرب-LAG بین شاخص های سهام و شاخص های کلان اقتصادی مربوطه از دیدگاه بخش استفاده نکرده اند. از آنجا که مدل برتر غیر پارامتری است و با فرضیات محدود نمی شود و در برخی از مطالعات همبستگی داده های مالی در فرکانس های مختلف با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته است [61-63] ، ما این روش را در تشخیص زیر از وابستگی رهبری پویا بین بخش اعمال می کنیمشاخص ها و متغیرهای کلان اقتصادی. برای پر کردن شکاف تحقیقاتی فوق ، این مقاله از بالا استفاده می کند تا روابط سرب بین شاخص های مختلف بخش و اقتصاد کلان را در مورد موارد ایالات متحده و چین بررسی کند.

3. روش ها و داده ها

کتاب آموزش بورس...
ما را در سایت کتاب آموزش بورس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ژیلا توفیقی بازدید : 86 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 23:06